۱۳۸۷ خرداد ۶, دوشنبه

"هرچه می خواهد بشود، بشود، ما در امانیم"

به نام خدا

دوست عزیزم جناب پرسپکتیو از کانادا، یک پستی زده بود به نام این پست امروز ما. من کامنتی به عنوان جواب به نظر ایشان برای ایشان گذاردم، عزیز دیگری برای من در پست قبل از این پست کامنتی در باره جواب من به پرسپکتیو گذاشت ،که من در جواب ایشان این پست را گذارده ام_ چقدر پیچیده شد خوب تجزیه تحلیل کنید_ باشد مورد استفاده قرار گیرد.

سلام

منظور من هم همین بود .

اما من با شما یک اختلاف نظر هم دارم وان اینکه جناب عالی که در خارج از کشور هستید بهتر از من می دانید در انجا که ازادی عقیده به نسبت ایران خیلی بیشتر است و هر کس دارای یک عقیده مذهبی ومکتبی است و لو اینکه ان عقیده باطل هم باشد مانع پیشرفت و ابادی مملکت او نمی شود من به زعم خودم ته مایه های مذهبی دارم اما نه مثل اکثریت که شما از انها نام بردید که من مذهب ان تیپی را حماقت می نامم . اما یک جریان و مکتب لایک وضد مذهب در یک کشور راتصور کنید که مثلا حزب سیاسی داشته باشد ما می بینیم _علی رغم اعتقاد باطل انها البته به تصور من_باز هم در امور مملکت کم نمی گذارند وبه احسن نحو در ان زمینه کوشش می کنند . هم چنین یک حزب وابسطه به مذهب مثل احزاب سوسیال دموکرات دراروپای غربی وشاید شمالی اگر به قدرت می رسند به دنبال قاتل امام حسین علیه سلام نمی گردندبلکه یکراست به انجام وظیفه می پردازند وکاری هم ندارند فلان بخش خدمت رسانی را چه کسی خراب کرده بلکه خودشان به ابادانی می پردازند. این ها فرق ما با اینهاست. اما این که مردم به اصطلاح مذهبی ما چطور زندگی می کنند؟ ویا چطور تفکر می کنند ؟ودر این روند تفکر مذهبی پیشرفت هم داشته اند یا خیر؟ من مثالها ومسائل زیادی در اختیار دارم که برای شما مایلم بیان کنم تا به عمق فاجعه پی ببرید.

در ایران نزدیک سه سال پیش عالم فرهیخته دینی زندگی می کرد به نام" علامه عسکری" در حوالی نود سالگی ایشان یک محقق تاریخ اسلام وعقاید اسلامی بود در سال قبل فوت کرد که خدایش بیامرزاد.

در اواخر عمر تشریف برد قم در میان طلبه های قم سخنرانی کرد.وموضوع سخنرانی اشاین بود که زیارت عاشورایی که ما هر هفته یا هر روز یاهر از چند گاهی انرا می خوانیم سند تاریخی محکمی ندارد و ظاهرا طبق تحقیقات ایشان از جانب معصوم نمی باشد. اقا چشمت روز بد نبیند که طلاب قم یک پارچه قیام کردند که به ساحت امام حسین توهین شد . علامه کسی بود که برای صلح وبرابری وبرادری جهان اسلام در میان کشور های اسلامی سفر های زیادی کرده بود وسخنرانی های زیادی که باعث وحدت ویک پارچه شدن میلیونها انسان می شد که بعد از این همه سال دست از تکفیر هم بردارند وباهم مسالمت امیز زندگی کنند.اخر نمی شود ما این را بگوییم وبه ان معتقد باشیم وبعد در زیارت عاشورا برفرض صحیح بودن لعن ونفرین کنیم به عقاید وائمه گروه کثیری از مسلمین پس این چه وحدتی شد.

من باخودم فکر کردم چرا طلبه ها ان رفتار را در قبال ایشان انجام دادند فهمیدم که در زیارت عاشورا رمز بقا هست. پول هست .رای وپشتیبانی از طرف طبقه بی فکر مردم هست . مطامع شخصی را تامین می کند و...

ملاحظه فرمودید. این نگاه غالبی دین ودین داری در ایران است مسجد مقدس جمکران هم از این باب هست هر سیدی که صد ،صد وپنجاه و یا دویست سال قبل در روستایی زندگی می کرده ومعتمد محل بوده خیر بوده دلسوز بوده به فکر طبقه زحمت کش بوده امروزه ممکن است در روستا ها صاحب بارگاه وضریح شود ومردم بی خبر از افکار انسان دوستانه او به اعمال مرده پرستانه دست می زنند در باره او .

ایانمی شود بعداز سی سال ذائقه این مردم را تغییر داد ونگاه حقیقت جو را جانشین اندیشه پوسیده به اصطلاح دینی کرد ؟چرا می شود اما مقرون به صرفه نیست چون دران صورت مردم مطالباتی می کنند که به انها مربوط نیست .

خلاصه حرف زیاد است اما چون سینه ای پر درد دارم نمی توانم بیش از این بگویم کسی مثل من وبا موقعیت استراتژیک من که نمی خواهم از ان بیانی به میان بیاورم با دانستن و شنیدن این مطالب که هر روز از روز قبل بیشتر می شود چنان مریض شده ام که عملا خانه نشین شده ام وکاری جز نوشتن این سطور نمی کنم.

من به چیزی اعتقاد دارم وان اینکه ما باید به دیگران بفهمانیم که بله اوضاع واحوال جهان روبه پیشرفت سر سام اوری می رود که مغز های الکترونیکی قابلیت محاسبه انرا ندارد، و ما در ایران هنوز درگیر پایمال کردن حقوق اولیه مثل ازادی بیان وحقوق شهر وندی هستیم واز داشتن رسانه محرومیم که همه رسانه ها در اختیار دولت است ما باید هریک به قدر خود دراین اشنایی وفرهنگ سازی کمک کنیم نگوییم فرهنگ سازی باید بشود باید بکنیم بچه کلاس اول دبستان که نوشتن وخواندن نمی داند اگر معلم وپدر ومادر تسلیم اراده او مبنی بر تنبلی شوند اوهیچگاه نمی اموزد ملت خواب ایران را اگر رها سازیم در خواب بماند بیچاره تر از این که هست می شود .من نمی دانم توانسته ام مطلب رابه مخاطبانم منتقل کنم یا نه؟ در ماهواره ها وقتی کسی می خواهد تبلیغات روشنگرانه اجتماعی یا سیاسی کند یا خودش به شدت مسخره است که موضوع طنز داخل کشور می شود . یا چنان هتاک است که به مقدسات واعتقادات مردم می تازد که اورا هم به پشیزی به حساب نمی اورندوکارش به بن بست می خورد. و یا شارلاتان است مثل بسیاری از سیاست مدارانی که خودمان مدل کاملترش را در داخل داریم. ما متاسفانه جز معدود ادمهایی که در رسانه های خارج از ایران کار میکنند دلسوز نداریم .

من خودم برای اگاهی واگاه کردن دیگران از دوستان خارج از کشور تقاضای کمک کردم وچندین پست پیاپی در مورد کتاب وکتاب خوانی نوشتم وبه بسیاری ایمیل فرستادم که اقا از تجربیات دیگر کشور ها برای ما در زمینه کتاب وکتاب خوانی بنویسید دریغ از یک خط اما شما را ارجاع می دهم به بلاگ های ایرانیان خارج از کشور که خانمی درباره شورت هایش که کششان فاسد شده وگشاد شده اند ودر مورد کیسه ای پر از سوتین پاره پوره نوشته ومفصل با تم طنز به مساله نگاه کرده وپیش خودش هم فکر کرده ما هم داریم مثل غربی ها روشنفکر می شویم که به بیان بی پرده نظراتمان می پردازیم ایا این حرف ها برای ما دواست ؟!!!

ویا بلاگ دیگری زحمت کشیده ودر مورد خرید کاندوم وطرز برخورد فروشنده نوشته که حدود صد و ده کامنت از داخل وخارج گذاشته اند وجالب این جاست که بعضی از خارج کامنت گذاشته اند وبه اخوند ها فحش داده اند من نمی خواهم از اخوند طرفداری کنم بلکه می گویم کاندوم و طرز برخورد دارو خانه چی هم به حکومت واخوند ربط دارد؟!! اصلا ما عادت داریم اشتباهات را به گردن دیگری بیاندازیم بابا طرز برخورد متصدی داروخانه بد بود؟ خیلی خوب این یک تابوست در داخل ایران مردم از اینکه دستگاه خود پرداز کاندوم ببینند خجالت می کشند_قسمت گسترده ای از مردم_و باید با این تابو مبارزه فرهنگی کرد همین .به هر حال ما عادتهای زشتی داریم اگر کسی دربلاگی تاصبح هم_ ببخشیدکله ای کاملتر ورساتر به ذهنم نمی رسد والا از استفاده از امثال این کلمات منزجرم_ کس شعر بنویسد کسی ناراحت نمی شود تازه هزار هزار برایش ودر جوابش کامنت می گذارند اما التماس کردم اقایان ما نیاز داریم وزیر ارشاد دارد از اب گل الود نمایشگاه کتاب ماهی به سود نظام می گیرد وتحریف حقیقت می کند بیایید از تجربیات کشور های مختلف بگذارید بروید تحقیق کنید شما ها هر کدام یک زبان بیگانه وخارجی می دانید با منابع انها اشنایید یک نفر یک خط هم برایم ارسال نکرد که نکرد اما من دست بردار این موضوع نیستم که نیستم وبه کاری که می کنم ایمان دارم.



با درود به شما دوست عزیز تهران خرداد87

۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

کتاب وباز هم کتاب

به نام خدا

یادتان هست که گفته بودم طرحی دارم نقشه ای دارم از خارج وداخل درباره کتاب وکتاب خوانی وفرهنگ ان بنویسید و...؟نه واقعا یادتان هست ؟

من برای این کار به بسیاری از دوستان ایمیل زدم ای اقایان خارج نشین امار و ارقام بدهید بیاید گوشه کار را بگیریم وبه فریاد ملت کتاب نخوان برسیم هر کس به وسع وتوان خود کاری کند امسال وزیر ارشاد به دنبال برگزاری نمایشگاه کتاب در افشانی نموده که بیا و بیبن...

اقایان بیایید دل بسوزانیم سم پاشی کنیم واین ویروس الوده را از بین ببریم همان ویروس خطرناک بی مطالعه بودن یک ملت که دارند بر ان سر پوش می گذارند تا بعد بگویند : الودگی کجابود؟!!! ویروس کدام است ؟!!!ویروس خطر ناک کجاست ؟!!!بروید خدا پدرتان را بیامرزد....

عزیزان، ملت ایران تا امروز از 2500 سال پیش تاوان بی مطالعه بودنش را می پردازد و عین از خیالش نیست ملت شریف شهید پرور سر است . (بی رو دربایستی)

فهرست100 رمان بر تر قرن بیستم را شب پیش نگاه می کردم که رندم هاوس امریکا ان را منتشر کرده که 100 رمان برتر انگلیسی زبان دنیاست من شمردم 53 رمان ان به فارسی ترجمه نشده !!!!مارا چه به رمان های خارجی مخصوصا انگلیسی ویا امریکایی!!!مرگ بر هردوی انها .


نظر دولت در این باره شنیدنی و هیجان انگیز است :

پایین بودن فرهنگ مطالعه و آمار کتابخوانی در کشور کذب محض است.

در دولتِ احمدی نژاد، معمولاً در همه‌ی عرصه‌ها، روال این بوده و هست که موارد منفی را صرفاً تکذیب کنند. صرفِ اعلام تکذیبِ بدون توجه به مستندات پیشین یا آوردن مستنداتِ جدید، خصوصاً که کلمه‌ی «محض» را هم کنارش بگذارند، ساده‌ترین روش برای رفع مشکلاتِ کشور در زمینه‌های گوناگون است که در سه سال اخیر، از آن به خوبی استفاده شده. به قول روزنامه‌نگاری، پایین بودن سرانه‌ی مطالعه در ایران آن‌قدر پایین است که اتفاقاً هیچ نیازی به آمار ندارد. کافی ست نگاهی به دور و برتان بیندازید تا در پایین بودن وحشتناکِ رقم آن شک نکنید!

در مورد پارگراف بالا وبلاگ وزین کتابگرد توضیحات کافی و وافی را ارائه نموده اند که مشاهده بفرمایید .

مسئله دیگر در مورد کتاب واین جور حرف ها مسئله جوایز ادبی است که ما بطور کل از ان ها غافل مانده ایم ما در رسانه به اصطلاح ملی جشن انتخاب قوی ترین مرد سال!!!! جشن پایان لیگ برتر فوتبال ایران !!!!جشن نمی دانم چه ...وچه... داریم اما دریغ از پخش مستقیم ویا پی گیری جشن جایزه ادبی فلان وبهمان !!!!!

ما در ایران جایزه ادبی مهرگان جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات ،جایزه رمان ،جایزه مجموعه داستان وجایزه الوند داریم.

به علاوه ما جایزه هوشنگ گلشیری و صادق هدایت نیز داریم.


ایا این جوایز برای کتاب خوان نمودن وفرهنگ سازی در یک ملت کفایت نمی کند؟

دوستان از سر دلسوزی می گویم خالصانه التماس می کنم برای یافتن راه حل های کار امد با خلوص نیت کمک کنید تا عفریت جهل ونادانی را روز به روز ناتوان تر و دست اخر ریشه کن سازیم من منتظر تلاش شما عزیزان می مانم.


۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

کوچک ترین مدرسه ایران

به نام خدا

دیدم جالبه اگر خوانندگان وبازدیدکنندگان این سطور را به کوچک ترین مدرسه ایران زمین متوجه سازم .

پس به مدرسه چهار نفره این سرزمین نگاه کنید

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

کتاب

کتاب

به نام خدا

کتاب وکتاب وکتاب نمایشگاهش دیشب تمام شد وخلاص .

دیروز سالگرد کتاب سوزی ادولف هیتلر بود .تنها او کتاب سوزاند؟ نه امروز هم کتاب سوزانده می شود ببینید کتاب سوزان هیتلر =از بین بردن تفکری غیر از تفکر یک دست

امروز هم یک دست می کنند در ایران و در کشور هایی که با نوع حکومت ایران هماهنگ هستندبله نمی سوزانند جمع اوری می کنند.

مسئله دومی که می خواهم بیان کنم این است که یک بار دیگر در مورد هدفم از این مطالب مینویسم قرار من با دوستان این است که من در مورد کتاب کتاب خوانی وکتابخانه وتمام مسائل مربوط به کتاب می نویسم ان هم بستر نوشتن من ایران است . از دوستان خارج از کشور خواهشمندم انه هم در این موارد از کشور محل اقامت خود بنویسند از فرهنگ کتاب وکتاب خوانی ودر این زمینه مرا کمک کنند هر کس در این مورد نوشت ،ویا قبلا نوشته مرا باخبر کند

دوستان داخل هم اگر ایراد واشکالی در نوشته های من می بینند بنویسند وبرای من پیام بگذارند تا به مطلب انان سر بزنم

مثلا جناب بهنود در بلاگ خود به کتاب سوزی پرداخته اند که بسیار جالب است من قصد دارم مطلب مدونی در این مورد جمع کنم که با امروز ما در ایران در تماس است.

خوب شما در اینجا نظرات که چه عرض کنم دست وپا زدن جناب وزیر را ببینید که می خواهد ثابت کند که نه ایران پر از کتاب خوان است که در ورای این دست وپا زدن برای اثبات دلیلش اثبات حکومت وسیاست های حکومتی است واگر کتاب خوانی به شکل حقیقی اش در این مملکت رونق یابد ضربه اش به بدنه نظام وسیاستهای ان بر می خورد.

اینها می خواهند به مردم ودنیا بنمایانند که مردم کتابخوان هستند چرا که در نمایشگاه شرکت می کنند ، من در پست قبلی گفتم که بسیاری از مردم که در این نمایشگاه می روند دلایلی غیر از خرید کتاب دارند .

وزیر در جای دیگر از اظهاراتش چنین گفت:

معاون فرهنگی وزیر ارشاد افزود: در گذشته بسیاری از اهل قلم معتقد بودند که نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نباید به صورت یک فروشگاه بزرگ کتاب باشد. خوشحالیم از اینکه این پیشنهاد امروز از سوی همکاران ناشر مطرح می شود. ما باید به طور جدی آن را بررسی کنیم

من معتقدم در بسیاری از موارد که دولتمردان به بررسی قضیه ای ان هم با این غلظت پرداخته اند ان مسئله را نابود کرده اند که با سابقه درخشانی که از وزیر و معاونانش سراغ دارم این مسئله هم مستثنا نمی باشد

رادیو زمانه در برنامه های خود مصاحبه ای با بعضی از ناشران داشته که بسیار زیبا وشنیدنی است از پشت صحنه نمایشگاه ماجراهای بین ناشران و وزارت فرهنگ است.

من منتظر نوشته ها وتحقیقات شما دوستان از داخل وخارج از کشور هستم برای گذاشتن پیغام ادرس خود را حتما ذکر نمایید .


۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۱, شنبه

کتاب وکتابخوانی در راستای گفتگوی تمدنها



به نام خدا

موضوع گفتگوی ما در این پست که در پست قبلی بشارت ان را داده بودم ودست یاری به سوی دوستان دارز کرده بودم کتاب است.

کتاب، همین پدیده ای که در داخل کشور در این 10 روز اخیر، زیادتر از دیگر اوقات سال از ان می شنویم. چرا که این ده روز روزهای برگزاری نمایشگاه کتاب است .

نمایشگاه به هر حال خوب یا بد برپا شد، ولی من فقط یک نکته یاداور می شوم و ان اینکه چرا در نمایشگاه که باید رونمایی از اثار جدید صورت گیرد تخلیه انبار ناشران هم صورت می گیرد؟ نمایشگاه یا فروشگاه؟

بگذریم چرا که قصد ندارم همین فرصت همگانی کتاب و مواجهه همگانی وگسترده مردم با فرهنگ را از دست بدهیم . مقصود من بیان ضعف هاست وچرایی این نوع از برگزاری نمایشگاه همین وبس .من در مقام تجلیل سپاسگذاری ویا تایید نیستم در بیان ضعف ها می کوشم، نه برای تضعیف که به منظور رفع وتقویت اوضاع موجود.

من از 11 سالگی خودم دست به سوی کتاب دراز کردم ومطالعه را در موضوعی که به ان علاقه داشتم اغازیدم،هنوز از ان زمان زمان زیادی نگذشته در دبیرستان وسالهای اوایل دبیرستان به عضویت کتابخانه امام خمینی در امدم من برادرم وپسر عمویم .این کتابخانه که تصویر انرا شاهد هستید ودر پست های اولیه همین بلاگ درباره ان وماجرایی از ان روزها صحبت کرده ام برای من جاذبه داشته که تا امروز هر سال عضویتم را تمدید کرده ام وهمیشه معتقدم با اینکه اصلا مخزنی غنی نمی تواند باشد و شاید هر سال( بطور متوسط )تنها یک بار به روز شود باز هم کتابهای زیادی دارد که من انها را نخوانده ام از این کتابخانه که پر از اشکال است من وبرادرم استفاده ها کرده ایم و از همین مکان با بسیاری از نویسندگان برجسته دنیا تماس حاصل کرده ودر جریان افکار انها قرار گرفته ایم.

در این کتابخانه هر نفر می تواند تنها 2 کتاب به مدت 15 روز به امانت بگیرد .و از لحاظ سالن مطالعه که در زیر زمین کتابخانه می باشد و وسیع است تنها به عنوان مکانی برای درس خواندن کنکوری ها استفاده می شود وباید برای استفاده از ان جداگانه حق عضویت پرداخت و من ان را تجربه کرده ام در ان زمان که من به انجا رفتم سر وصدا و همهمه حضار به هیچ عنوان اجازه مطالعه به ادم نمی داد .الان چطور است دقیقا نمی دانم .در سطح کتابخانه یعنی محل جلوس کتابداران برای رفع ورجوع مشتریان چند میز وصندلی است که از انها تنها برای مطالعه روز نامه ومجله می شود استفاده کرد که در این جا هم اصلا وابدا ارامش وجود ندارد چرا که کتابدار عزیز اوقاتش را باهمکارانش که کارمندان قسمت فرهنگسرای سالمند وکانون کاردستی و چند مجموعه دیگر موجود در ان مکان می باشند به تفریح وصحبت وبگو و بخند در حد اعلای خودمی پردازند که انسان اگر بخواهد تنها یک مقاله از یک روزنامه یا مجله را در انجا بخواند بر اموات و پدر و مادر خودش لعن و نفرین می کند که چرا مزاحم طالع بینی خوانی اقایان وخانمهای محترم مسئول شده در واقع باید بگویم در بسیاری از امکنه این مملکت گل و بلبل این دید حاکم است که کارمند ومسئول اقا ست ومردم مراجعه کننده زیر دست .کور شوم اگر کلمه ای دروغ بر زبان اورده باشم .طرف راننده اتوبوس است کافیه یک سئوال بیشتر بپرسی می خواهد شکمت را سفره کند ،دیگری مسئول کتابخانه است مثل میر غضب که مسئول اعدام ادمی شده است، با مشتری رفتار می کند و....

ناگفته نماند کارمندان زن این کتابخانه به مراتب مودب تر و خوش روترند که حداقل ادم از وجودخودش در کتابخانه پشیمان نمی شود .اما باز من نمی توانم از این کتابخانه دست بکشم چرا که هنوز چیزی برای ارائه به من دارد .وهمیشه می گویم کاش خیلی های دیگر مثل من همین طور پابند این مراکز ناقص ومهجور واندک در کشور می شدند.

خوب پستم خیلی طولانی شد من از همه دوستانی که علاقه دارند تقاضا دارم از دانسته های خود از ترجمه ها از هر چه برای انها امکان پذیر است در رد یا تایید ویا در راستای این پست مطلب بنویسند ودر بلاگ خود به نمایش بگذارند ومرا از ان با خبر کنند تا من بتوانم یک مطلب مدون از این اظهارات جمع اوری نموده ونتیجه مطلوبی بدست اورم و راه را ادامه دهیم با تشکر از دوستان این مطلب ادامه دارد.


۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

گفتگوی تمدن ها طرح جدید بلاگ ما

به نام خدا

یک کاری می خواهم انجام دهم در بلاگم که هم رونقی در نوشته ها و هم نظمی در زمان بروز شدن بوجود بیاورد.البته این کار را به مدد دوستان خارج از کشور و داخل کشور باید انجام دهم اگر این کار صورت بگیرد ودوستان کمک کنند این باعث الگو برداری یا اگاهی رسانی در زمینه های پیشنهادی در داخل ایران می شود.- امیدوارم البته-

اون هم اینه که یک موضوع را مطرح کنیم و از دوستان خارج از ایران تقاضا کنیم انها هم در این زمینه تحقیق نمایند البته در کشور محل اقامتشان و مطالبی از قبیل عکس مصاحبه و یا هر گونه اطلاعات در ان زمینه را در یک جا ( در بلاگ شخصی خود )با همان عنوان ثبت نمایند وما لینک ان مطلب را در این بلاگ قرار می دهیم وبه مقایسه هایی در این زمینه درمناطق مختلف می پردازیم که هم اطلاعات خوبی بدست میدهد، و هم الگویی برای پیاده کردن مدلی مدرن وکار ازموده در ذهن (حداقل) ودر عالم واقع (حداکثر) به دست می دهد.

من چند وقت گذشته از وبلاگ دوست عزیز کانادا از نگاه یک مهاجر در خواست کردم که مطلبی درباره پلیس کانادا برای من در بلاگشون بنویسند. واساسا اینکه چرا من این درخواست را از ایشان کرده بودم؟ علتش فیلم بولینگ برای کلمباین اثر مایکل مور بود، که در این فیلم مور ادعا می کند در کانادا هیچ کس در منزل محل سکونت را قفل نمی کند.این برای من که در ایران زندگی می کنم قابل هضم نبود، لذا از ایشان در خواست کردم که شما از پلیس انجا مطلب بنویس و در همین زمینه هم ایشان پاسخی دادند که الان دقیق و ریز ماجرا یعنی جواب ایشان را فراموش کرده ام اما اصل گزارش ایشان ازپلیس الان در ارشیو ایشان موجود می باشد .که باز از حسن سلیقه وحوصله ایشان برای پاسخ گویی به پرسشم تشکر می نمایم.

مثلا در همین مورد پلیس عرض کنم در ایران برای مبارزه ضربتی با اشرار و زورگیران و متعرضان به نوامیس ملت مظلوم پلیس طرحی ضربتی انجام داد که تصور اینکه کسی ازدیدن تصاویر این طرح غافل مانده باشد بعید به نظر می رسد، وتصاویر خشونت بار وشاید بشود گفت وحشیانه ای ازچهره پلیس منتشر شد که مسئولین نیروهای انتظامی در رسانه ها از غیر مسئولانه بودن این رفتار ها از جانب مامورین پلیس خبر دادکه من دراینجا دنبال تایید یا رد این واقعه یا صحت و سقم اظهارات پلیس نیستم . این نمونه را بعنوان مثال بیان کردم که شمای خواننده تصور کنید در مورد این نوع عملیات در تمام دنیا پلیس هر کشوری چگونه عمل کرده؟ مثلا شما اگر بتوانید در این رابطه از سایت پلیس یا از رسانه ها، تصاویری و یا اسنادی منتشر کنید_ مخصوصا که از نعمت زبان ان کشور بهره مند هستید_ می توانیدیک گزارش جالب بنویسید . به نظر من این می شود گفتگوی تمدن ها این می شود تعریف کردن خاطرات با جهت دهی خاص در موردی مشابه در ممالک گوناگون که پاسخ مثبتی است به طرح گفتگوی تمدن های اقای خاتمی که هم میهن ماست مخصوصا این روز ها مرکز گفتگوی تمدن ها در ایران به عنوان مهد این اندیشه بسته می شود و ایشان و دوستانشان دراین زمینه در ژنو یا زوریخ یا نروژ به این فعالیت ادامه می دهند.

در صورت تمایل دراین باره برای همکاری ویاری من برایم پیغام بگذارید فراموش نکنید که پیامتان همراه با ادرسی از بلاگ یا ایمیلتان باشد چراکه جناب اقای iljan ابراز علاقه فرمودند در رابطه با تبادل لینک اما من اصلا از بین بلاگ های متعددی که با انها سرو کار دارم نتوانستم ایشان را پیدا کنم لذا در این مورد دقت کنید واز این دوست گرامی خواهش میکنم دوباره با من تماس بگیرند تا شرمنده ایشان نشوم.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

نکته

به نام خدا

.............ودیگر هیچ .

اگر این ودیگر هیچ نبود چی می شد؟هان؟

هیچ!

بانوی داستان ایران


به نام خدا

سرکار خانم دکتر سیمین دانشور بانوی داستان نویسی ایران زمین 87 ساله شد از درگاه الهی طول عمر وسلامتی کامل را برای این اسطوره داستان کشورمان ارزو می کنم

ایشان قلمی روان وزیبا دارندکه در داستان های ایشان باید جستجو شود وهمچنین ترجمه هایی شیوا ورسا که من نه تمامی انها که به مطالعه بعضی از انها موفق بوده ام در رابطه با ایشان شما را به این مطلب ارجاع می دهم که از گزارش های رادیو زمانه است که البته چند دقیقه اول مربوط به این بانوی ادب داستانی معاصر است .

من بخاطر علاقه شخصی به ادبیات وادب داستانی وترجمه ادبیات جهان وبخاطر تظیم در برابر این شخصیت برای دومین بار در تاریخ وب نگاری ام به ایشان اشاره کرده ام

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۳, جمعه

روز جهانی .....

به نام خدا

خیلی زیباست اینکه می بینیم روز جهانی کارگر روز جهانی فلان و روز جهانی بهمان

چه زیبایی ؟اینکه می بینیم حتی اسما حتی به شکل نمادین همه دنیا همه زمین متحد می شوند ویک مطلب را گرامی می دارند یا محکوم می کنند.

این یک صدایی، این همنظری وهمفکری جهانی خیلی زیبا وفریبنده است اما متاسفانه می بینیم که در این نوع مراسم پلیس ضد شورش یا هر قوه قهریه دیگری مامور می شود تا با تجمع مبارزه کند، با ابراز علاقه، بااین همصدایی خوب چرا؟!! معلوم است چون در دنیا اقلیت حاکم که خود را نماینده اکثریت می دانندبا این همنوایی مشکل دارند این اتحاد خود جوش جهانی، که به منافع انها ضرر وارد می کند را نمی پذیرند به امید روزی که همه دنیا درصلح ویک رنگی هم صدا ومتحد شود می کوشیم و زندگی می کنیم

روز فید

به نام خدا

روز گذشته روز جهانی کارگر وروزفید بوده است هردو مبارک باشد.

به مناسبت این روز یعنی روز خوراک یا فید که درنورلند ان را مطالعه کردید ومن از دوست عزیز جناب نورلند تشکر می کنم که کار مرا ساده کرد از گروهی از دوستان دعوت نمودم که به ما سر بزنند واگر علاقه به تبادل لینک داشتند یک پیامی به نام خودشان برای من بگذارند.

اما روز کارگر والا کارگران گرامی من کار وزحمت وتلاش وهمت شما را ارج می گذارم ا اما بیشتر نمی توانم حرف بزنم چرا که اینجا من ،نه سیاسی حرف می زنم ونه حوصله ف یلتر شدن وزندانی شدن و نه هیچ چیز دیگر رو دارم برادران زحمت کش روزتان مبارک، ما را ا خته کردند خوب بیشتر از این توقع نداشته باشید دلم پره گلویم گیر کرده یعنی بیخ خر ما رو گرفته اند اینکه ازشما زحمتکشان می خواهم توقع نداشته باشید.

این هم یک نوع از غیر سیاسی بودن است می بینید ما هم اگر با سیاست کار نداشته باشیم این سیاسته که سر تو کار وزندگی وحتی انسانیت وحس نوع دوستی ما می کند ما نفس می کشیم اماسیاسی نمی دانم همه دنیا اینطور است؟ یا تنها در اینجا چنین است که سیاست اینقدر در کار ها سر می کشد.

تا بعد....